- admin
- بهمن 21, 1397
هفت عادت مردمان موفق؛ عادت1: عامل باشيد
اساسي ترين عادت، عامل بودن است.
عامل بودن يعني مسئوليت خود را بعهده گرفتن، ملامت نکردن اوضاع و شرايط يا اشخاص،
ضد عامل بودن، واکنشي بودن است. Response-ability «توانايي پاسخگويي»
افراد واکنشي شرطي شده اند که به محرک خاصي واکنش ويژه يي نشان دهند.
مردمان موثر عامل هستند. افراد عامل، پاسخ مناسب خود را نسبت به محرک ها انتخاب مي کنند.
مثال: برنامه ريزي پيک نيک با خانواده: فرض کنید با خانواد تصمیم گرفته اید به پیک نیک بروید، وقتی در پیک نیک مشکلی پیش آید افراد واکنشی دیگران را مقصر میدانند.
افرادي که مسائل شغلي شان را حل مي کنند عامل هستند تا اينکه بگويند شغلشان برايشان مسئله ساز است «لطفا منتظر اقدامي، حرکتي يا شخصي نباشيد، خودتان حرکت کنيد»
مقایسه زبان افراد عامل و واکنشی
زبان افراد عامل | زبان افراد واکنشي |
اکنون راهها و چاره هاي ديگري پيدا مي کنم. | کاري از دستم ساخته نيست |
مي توانم نگرش متفاوتي را انتخاب کنم. | من اينطور هستم |
احساسهايم در اختيار خودمند | او واقعا مرا به خشم مي آورد |
مي توانم اين برنامه را به طوري موثر معرفي کنم. | انها با اين کار موافقت نخواهند کرد |
پاسخ مناسب را انتخاب خواهم کرد. | مجبورم اين کار را انجام بدهم |
مي توانم آگاهانه انتخاب کنم | نمي توانم اين کار را انجام بدهم |
من ترجيح مي دهم اين کار را انجام بدهم | من بايد اين کار را انجام دهم |
من اين کار را خواهم کرد | اگر مي شد اين کار را کرد… |
انتخاب مي کنم به آنجا بروم | مجبورم به آنجا بروم |
اکنون به ساير امکانات مي انديشم | راه ديگري ندارم |
من آن را بوجود مي آورم | اي کاش مي شد که … |
نظريه هاي جبرگرايي
1- جبرگرايي ژنتيکي: اساسا مي گويد هرچه هستيد ناشي از پدر و مادر يا اجداد شماست بهمين دليل اين ويژگي را داريد. «مثلا پدر و مادرت هم زود عصباني مي شدند»
2- جبرگرايي رواني: آنچه هستيد حاصل نوع تربيت شماست. تجربه هاي کودکي تان موجب شده که اين گرايشها را داشته باشيد.
3- جبرگرايي محيطي: مي گويد آنچه هستيد ناشي از رفتار همسر، فرزند نوجوان، رفتار رييس، طرز برخورد همکاران، اوضاع محيطي بعلت وضعيت اقتصادي و … به اين صورت درآمده است. اگر اين دلايل وجود نداشتند زندگي تان اينقدر آشفته نمي بود.
افراد هر سه دسته افراد واکنشي اند نه عامل.
کلام افراد واکنشي نشان مي دهد که مي خواهند از زير مسئوليت شانه خالي کنند. اين افراد در واقع مي گويند: I am not response-able (من توانايي پاسخگويي ندارم)
کسي که خود را مسئول نداند، طبيعتا اوضاع و شرايطي را بوجود مي آورد که از باور او حمايت کند. يعني به پيشگويي هايي مي پردازد که خود را به اثبات مي رساند.
يکي از بهترين راهها براي تشخيص ميزان عامل بودن خود، اين است که ببينيم انرژي مان را صرف چه چيزهايي ميکنيم. حلقه نگراني مان را از چيزهايي که نگراني بخصوصي از آنها نداريم جدا کنيم.
با نگريستن به امور درون حلقه نگراني خود درمي يابيم که چه چيزهايي بيرون از اختيارات ما قرار دارند و در مورد کدام مي توانيم کاري انجام دهيم. امور اين دسته را در حلقه نفوذ جاي مي دهيم
با توجه به اينکه وقت و انرژي ما صرف کدام حلقه مي شود، مي توانيم به ميزان عامل بودن خود پي ببريم.
تمرکز عامل/ تمرکز واکنشی
انرژي مثبت، حلقه نفوذ را وسيع مي کند.
افراد عامل همه تلاشهاي خود را بر حلقه نفوذ خويش متمرکز مي کنند. يعني فقط به مسائلي ميپردازند که زير نفوذ مستقيم خودشان قرار دارد و مي توانند درباره ش کاري کنند.
حال آن که افراد واکنشي، تلاشهاي خود را بر حلقه نگراني خويش متمرکز ميکنند: بر نقاط ضعف ديگران، مشکلات محيط، و اوضاع و شرايطي که بيرون از اختيار آنهاست.
در مطلب بعدی با مطالعه عادت 2 با ما همراه باشید.